معرفی کتاب درخت بخشنده

ساخت وبلاگ

درخت بخشنده
پدیدآور:‌ شل سیلور استاین؛ مترجم: هایده کروبی
ناشر:‌ شرکت انتشارات فنی ایران
تعداد صفحات: ۳۶

کتابی ساده ولی بسیار عمیق، کتابی که هم خردسال چهارساله می‌تواند به کمک والدینش آن را بخواند، هم نه تنها برای والدین این خردسال می‌تواند جذاب باشد، بلکه برای پدربزرگ و مادربزرگ این خردسال نیز می‌تواند بسیار جالب توجه باشد. در عین سادگی حکمت عمیقی در این کتاب ساری و جاری است.

کتاب درباره‌ی دوستی یک پسربچه با درخت است و درختی که هر بار کودک به سراغش میاید با سخاوت به او عطا می‌کند. به مرور پسربچه بزرگ می‌شود و گرفتار عشق و روزمرگی می‌شود، اما هر بار که به بهانه‌ای به نزد درخت باز می‌گردد، این درخت است که با وفاداری و سخاوت همچنان آنچه دارد را به او بذل می‌کند و در پایان:

«و پس از مدّت‌ها پسر (که اکنون پیرمردی کهنسال شده بود) دوباره برگشت.
درخت گفت: «پسرم مرا ببخش، هیچ چیز دیگری ندارم که به تو بدهم. سیبی باقی نمانده.»
پسر گفت: «با این دندان‌های فرسوده‌ام نمی‌توانم سیب بخورم.»
درخت گفت: «شاخه‌ای هم ندارم که روی آن تاب بخوری»
پسر گفت: «من پیرم و نمی‌توانم تاب بخورم.»
درخت گفت: «تنه‌ای هم ندارم که از آن بالا بروی» (تنه را خود پسربچه بریده بود و فروخته بود!)
پسر گفت:‌ «من آن‌قدر خسته‌ام که نمی‌توانم از شاخه‌ات بالا بروم.»
درخت آهی کشید و گفت: «متأسفم»
«کاش می‌شد چیزی به تو بدهم ولی چیزی برایم نمانده، من کُنده‌ای پیرم. متأسفم ...»
پسر گفت: «دیگر به چیزی زیادی نیاز ندارم. از آنجایی که بسیار خسته‌ام، فقط جایی آرام می‌خواهم که استراحت کنم.»
درخت گفت: «خب»
و تا جایی که می‌توانست قامت خود را راست کرد.
«خب. کنده‌ی پیر به درد نشستن و استراحت کردن می‌خورد. بیا پسرم، بنشین و استراحت کن.»
و پسر نشست و درخت خوشحال بود ... .

+ نوشته شده در چهارشنبه نهم اسفند ۱۴۰۲ ساعت 7:52 توسط کتابخانه ارسنجان  | 

كتابخانه ارسنجان...
ما را در سایت كتابخانه ارسنجان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marsanjanliba بازدید : 9 تاريخ : يکشنبه 20 اسفند 1402 ساعت: 15:06